زیر آسمان



نویسنده: عباس معروفی

سمفونی مردگان در نظر سنجی های مختلف جزو مطرح ترین گزینه های موجود بود و شاید در چندین نظر سنجی محبوب ترین رمان های ایرانی شناخته شود. از همین رو علاقه مند شدم تا آنرا بخوانم به جرئت می توان گفت یک رمان فاخر است با سبک نوشتاری که در نوع خود بی بدیل است برای درک کامل باید همه ی حواس و روح خود را معطوف شخصیت های آن کنید. بقول نویسنده داستان روایت مردگانی است که زندگی می کنند اما روح مرگ در همه ابعاد زندگیشان دیده می شود. دنیایی که در آن زیبایی ها می توانست زیبایی ها موج بزند اما شخصیت ها (که گوشه ای از همین جامعه ی ما در زمان مکانی کمی آنطرف تر می زی اند.) تصمیم گرفته اند داستان را خاکستری کنند.

در کنار فن نگارش فوق العاده  و روایت بی بدیل آن داستان یک خانواده اردبیلی در میانة سال های 1320 تا 1335 را روایت می کند. دست تقدیر و خلقیات بازیگران اش آن را به ورطة حوادث مختلف می کشاند. مطالعه آن برای لذت بردن و برای تفکر توصیه می شود.

بانه - 97/10/25


 

دختر شینا روایتی خواندنی از داستان پشت جبهه هاست. آنجائیکه احساسی ترین ابعاد جنگ را نظاره می کنیم تصویری از تبدیل شدن یک پسر روستایی به یک سرباز ایدوئولوژیک و فرمانده جنگی و سپس بازخوانی داستان عشق او از زبان همسرش ، داستان چندین فرزند "قدم خیر" همسر شهید که در روز های سخت و تنها را در غربت همدان که شما را با خود همراه می کند.
می توان گفت این کتاب همزاد کتاب یادت باشد است. زمانی که 30 سال پس از آن روز ها جوانی از شهر قزوین با دختری که عاشقش است ازدواج می کند.در اوج روز های زندگی مشترکشان  تصمیم می گیرد به جبهه های شامات برود و گویی چندین سال در سختی قدم خیر را در عرض 2 هفته تحمل می کند. در خود کتاب یادت باشد هم به این تشابه اشاره می کند که آنجا که خود شهید حمید سیاهکالی مرادی  کتاب دختر شینا را مطالعه می کند و با اشک می گوید که مطالب این کتاب شبیه زندگی آنهاست. شاید می دانست انتهای داستان نیز شبیه زندگی آنها باشد.
بقول برادرم این هردو کتاب مناسب کتاب خوان هاییست که حوصله کتاب های پیچیده را ندارند و دلشان می خواهد با داستانی ساده روان و شیری هم با پیچ خم های زندگی 2 شهید آشنا شوند و هم داستانی شیرین خوانده باشند.
زندگی ما به راستی چقدر شبیه این شهداست. پس چه زمانی باید به خودمان بازگردیم؟
97/10/3



امین را از نوروز 96 شناختم. قبل تر ها هم اسمش را شنیده بودم اما برایم مانند همه دیگر شهدایی بود که فقط یک نام و شاید گاهی عکسی بر روی یک بنر بود. شهید امین کریمی یکی از شهدای مدافع حرم آذربایجان بود، عکسش را هم زیاد دیده بودم در مراسم های مختلف.
اما هیچ کدام مانند مستند ملازمان حرم او را به من معرفی نکرد. عید بود خانه پر از مهمان بود. شبکه خبر مستند ملازمان حرم را پخش می کرد مستندی که خانم دکتر پیرانی همسر شهید رضایی نژاد و مادر آرمیتا با همسران شهدا صحبت می کرد. قسمت هجدهم بود. این داستان امین
وسط همان مجلس مهمانی که همه حواسم جلب تلوزیون شد بغض سنگینی در گلویم نشست. مستند را از نیمه دیدم. همان روز نسخه کامل آن را دانلود کردم و چندین بار تماشایش کردم.
مدت ها گذشت کارم شده بود جستجوی خاطرات امین، کلیپ های تشییع اش، چند کلیپ محدود سوریه اش و هر چیز دیگری که به امین مربوط می شد. به همین قرار چندین ماه سپری شد تا اینکه در دیدار معاونت فرهنگی قرارگاه مدافعان حرم شمال غرب صحبت هایی ابتدایی انجام شد برای انجام یک اقدام فرهنگی در خور برای این شهید. پیگیری مصاحبه های انجام شده با خانواده ی این شهید و تبدیل آن ها به یک کتاب برای معرفی شخصیت والای این شهید بزرگوار.
در همین برنامه ها بودیم که خدمت سربازی پیش آمد و پروژه تا حدودی متوقف شد اما تابستان 97 خبر آماده چاپ شدن کتاب شهید کریمی را شنیدم حسی توام با شادی و حسرت در دلم نشست اما عمیقا خوشحال بودم . اواخر مهر ماه  برای رونمایی از کتاب طائر قدسی به سالن مرکز فرهنگی اباعبدالله در قیطریه رفتم. و کتاب را در همان سفر مطالعه کردم. کتاب را به غرفه مرکز نشر آثار دفاع مقدس در نمایشگاه کتاب تبریز در هفته اول آبان رساندم.
در همه ی این روز ها حضور امین را در زندگی ام احساس کردم و با او وارد دیالوگی می شدم که رهنمای مسیرم بود. امین برایم برادری کرد. دیروز و امروزم را ساخت و میدانم که فردایم را نیز با همسفری او خواهم ساخت. دوست دارم هر روز بیشتر شبیه او شوم و همین خواسته ی من است از او

همتم بدرقه ی راهم کن ای طایر قدس که دراز است ره مقصد و من نوسفرم! 

طائر قدسی را بخوانید! عاشقش شوید!

سال ها گذشته از روز که نخستین سوال های حقیقت جویانه را در 11 سالگی و شاید قبل از آن از خودم و از اطرافیانم می پرسیدم. در دفترچه ای که همان روز ها سوال هایی که از دیگران پرسیدم و پاسخ قانع کننده ای از کسی نگرفته ام. "آیا حیوانات هم روح دارند؟ آیا آن ها هم به بهشت و جهنم می روند؟ تفاوت انسان و حیوان چیست و آیا میمون های باهوش انسانِ کودن حساب می شوند یا خیر؟ و ."
همان روز هایی که در تفاوت میان مسیر های حقیقت شروع به خواندن رساله عملیه مراجع تقلید کردم و تفاوت های آن ها را بررسی کردم. به دنبال رد پای حقیقت مسیحیت و یهودیت را نیز گشتم و در نهایت و پس از چندین سال سخت مجذوب نور خاتمیت و کمال اسلام شدم . با ذره بینی در دست در میان 73 فرقه اسلام به دنبال فرقه ی ناجیه می گشتم که باز ابدا آسان نبود و روز های پر از استرس و سختی را برایم رقم زد. از ابتدا تاریخ اسلام را شروع به خواندن کردم در مسیر حقیقت در عراق و عربستان و ترکیه و سوریه و مشهد و قم با علمای مختلفی صحبت کردم. سال ها بود که رد پای حقیقت را همه جا می دیدم و هیچ جا نمی دیدم. به نسبیت گرایی رسیده بود. جمله معروفم که "حقیقتی هست اما در این شوربای جهانی به این آسانی نمی توان آن را یافت." بر پیشانی اندیشه ام نصب کرده بودم.  پلورالیسم دینی را تجربه می کردم. همه راست می گویند و هیچ کس همه ی راست را نمی گوید.
گاهی به یک راهنما نیاز داری که از این تناقض بیرون بیایی.
و اینجاستکه چنان شد که پیرمان گفت:
شهیدان نقاط مشعشع در این صفحه ی درخشان اند که مانند ستاره ی راهنما، راه را به همه نشان می دهند. رحمت و صلوات خدا بر آنان باد.
سیّدعلی ای
۶/مهر ماه/۱۳۸۵
ابراهیم ها و تورجی زاده ها و امین ها مرا به مسیری بردند که هم منطق داشت هم شهود. حقیقت محض جلوه ها می کرد.
سرزمین حقیقت چه سرزمین زیبایی است.
با خود می پرسیدم آیا راهی که آمدم تا به این نقطه برسم پر از تغییرات یک آدم دمدمی مزاج بود یا مسیری برای تکامل یک سالک حقیقت.
هرچه باشد باید گفت که اکنون در وادی شیرینی هستم. الحمد لله لهذا جایی که امروز در آن هستم ارزش همه سختی ها و حیرانی ها را داشت. مدیون خدایمبرای جایی که در آن ایستاده ام. برای هدایایی که دریافت کرده ام برای قلبی که مطمئن شده  الحمد لله


میخواستم طعم قلمش را بدانم شروع کردم به خواندن معروف ترین اثرش بوف کور

بقول خودش طعم گس و تلخ ته خیار را می دهد. از خواندن کتاب لذت نبردم. هر چند هدایت را نویسنده ای بزرگ با قلمی روان میدانم اما در عین حال  -حد اقل آنچه در این کتاب هویداست- او صاحب ذهن و روحی بیمار است. کل کتاب عبارت است از ناله های یک بیمار که بیش از یکصد صفحه ناله و هزیان می گوید نه پایان و آغاز فصلی وجود دارد و نه سکانسی عوض می شود. همه چیز در طول یک فضای ممتد فانتزی رخ می دهد که خب از نگرشی دیگر می توان به عنوان نقطه قوت کتاب نیز به آن نگریست. اصلا متوجه نمی شوی که راوی در حال روایت رئالیستی از واقعیت های زندگی خودش است یا صرفا تصاویر موهوم و تخیلی و احساسات متشنج و بعضا تهوع آور ذهنش را گزارش می کند.
اصولا باید به معیار های خودتان نگاه کنید ببینید چه انتظاری از یک داستان خوب دارید در این صورت است که می توانید تشخیص دهید آیا بوف کور داستانی خوب است یا خیر. این که در این داستان راوی بطور عمدی و ممتد از کلمات رکیک و حقارت آمیز استفاده میکند مرا آزار می دهد. وقتی دو نفر به هم به شوخی فحش های رکیک ناموسی می دهند حس بدی به من دست می دهد. همان حسی که در طول مطالعه این کتاب هم آن را احساس می کردم. معتقدم داستان دارای ساختار مناسبی نیست یعنی اینکه وقتی دوست شما از شما می پرسد که داستان بوف کور راجب چیست شما نمی توانید تعریف کنید که اصلا چه اتفاقی در قالب بیش از صد صفحه در این کتاب رخ داده است. اما همین که یک نویسنده قدر توانسته اتفاقا ها بی خود و غیر مهم را همین قدر کش بدهد تنها نقطه قوت کتاب است که می توانم تنها به این دلیل و برای فهمیدن طعم قلم این نویسنده دعوت کنم که بوف کور را مطالعه کنید.
معتقدم کسانی که بعنوان نویسندگان بزرگ تاریخ ادبیات ایران معرفی شده اند وما کسانی نیست اند که بی نظیر ترین آثار ادبی را خلق کرده باشند. بسیاری از آنان به شهرت رسیده اند چون بواسطه شانس یا دلایل مشخص و غیر مشخص در موقعیت مناسبی قرار گرفته اند و عمدا یا سهوا اتفاقاتی را رقم زده اند که منجر به افزایش شهرت آنان شده و نامشان را در جرگه بزرگان تاریخ ادبیات معاصر به ثبت رسانده است. من سعی می کنم به ازای هر نوشته ای که از نویسنده ای مطرح می خوانم نوشته ای نیز از یک نویسنده کمتر مطرح شده بخوانم چرا که معتقدم بسیارند نویسندگان گمنامی که شاهکار های ادبیشان در پستوی خانه شان نهان شده.



سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ ۱۰۹کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ۱۱۰إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَاالْمُؤْمِنِینَ ۱۱۱

از مقام معظم رهبری در نقد ایین کتاب چنین عبارتی نقل شده  که زندگی انسان ها به دو قسمت قبل و بعد از خواندن این کتاب تقسیم می شود.

به جهت شناخت و معرفتی که در انسان پدید می آید تفسیر قشنگی است. ابراهیم واقعا انسان بزرگی بود یک عظمت دست یافتنی قشنگ.  ما در طول تاریخ فراوان از این انسان ها داریم اما حسی که در ابراهیم هست حس درونی یک بچه محله ی باحال،  با آن والیبال یک به چند معروفش، با آن مداحی های محزونش، هیئت اش، زور خانه اش و . نمی دانم چرا و چطور می شود که احساس قرابت زیادی با امثال آیت الله بهجت ها با همه احترامی که به شخصیت اعظم اون ها دارم احساس نمی کنم. البته همه آن ها را به عنوان اساتید عرفان و اخلاق می شناسم و نصایحشان را به گوش جان می شنوم اما هیچ گاه به بهجت شدن نمی اندیشم نه من و نه هم نسلی هایم که با آن ها در ارتباطم. اما برنامه اخلاقی و عرفانی ابراهیم هادی یک برنامه اخلاق کاربردی در زندگی روزمره است.
داستان های کتاب سلام بر ابراهیم به شیوایی هر چه تمام لحظات زندگی پر برکت این شهید بزرگوار را به تصویر کشده شهیدی که خوبی هایش مکررا باعث می شود به درون خود بنگری و کاستی های خودت را ببینی و ثمره رفاقت با همچنی شهیدی می شود شهید حججی.
گونه ی نگارشی کتاب جذاب است و در ویرایش چاپ پنجاه دومی که بصورت تک جلدی مطالعه نمودم بسیار مورد قبول و تحسینم واقع شد.
سلام بر ابراهیم با افتخار بهترین کتابی است که تا کنون خوانده ام. البته کتاب های دیگری هم که از مجموعه شهید ابراهیم هادی منتشر شده همین قدر جذاب است. در کتاب خاطرات شهید تورجی زاده به نام یازهرا هم که همزمان با این کتاب می خواندم  آن نوری که در این کتاب موج می زد را احساس می کردم. ابراهیم هادی اما گویا اشرافیت دارد بر روح آدمی
مثلش مثل حضرت عباس است میان شهدا 
هیچ یادداشتی از این کتاب نمی تواند آن را آنطور که باید توصیفش کند در وصف ابراهیم هادی همین بس که جریانی به راه انداخته که گروهی به نام او امروزه ده ها کتاب بی نظیر دیگر را نیز چاپ کرده در آینده بیشتر راجب این کتاب ها خواهم نوشت این کتاب را حتما و در اولین فرصت مطالعه کنید.


هنوز همسر و دخترکش در خواب بودند که از خانه بیرون زد. نسیم سردی که صورتش را می نوازید بیرون در به استقبالش آمد. یک ماهی بود که کارش همین بود. صبح زود از خانه می زد بیرون و خیابان ها را قدم میزد. با اینکه از شرکتی که در آن کار می کرد اخراج شده بود اما نمی توانست در خانه بماند هر روز صبح زود از خانه بیرون میزد و عصر که می شد برمی گشت. مثل همیشه مسیرش را به سمت پارکی در نزدیکی خانه شان کج کرد. پارک خلوتی بود و جز چند دختربچه مدرسه ای که با لباس های متحد الشکل بنفش رنگی در حال رفتن به مدرسه بودند هیچکس در آن نبود.

تنها صدا هایی که شنیده می شد صدای کلاغ های بالای درخت ها بود و صدای دو گربه که مثل آژیر برای هم شاخ و شانه می کشیدند و شاید برای کسب لقمه ای غذا به همدیگر می پریدند. هوای زمستانی کم کم داشت بر ماه میانی پاییز چیره می شد. خودش را کمی جمع و جور کرد لرز کوچکی بر اندام هایش افتاد. دکمه های جلوی کتش را بست و دست هایش را در جیب هایش فرو برد.

به سرنوشت مبهم خودش فکر می کرد. به آینده ای که از آن هیچ نمی دانست. گرسنگی کم کم علایم خود را نشان می داد شاید مثل بقیه روز ها دو تا لواش بخرد و برود سراغ چند تا از دوستانش که در یک ساختمان نیمه کار عملگی می کردند و صبحانه را با آن ها بخورد. اما گاهی حتی حوصله آن ها را هم نداشت چه وقتی سر به سرش می گذاشتند و می خندیدند، چه حتی وقتی که می خواستند به او دلداری بدهند.

- آبدارچی هم شد کار. اصلا خیلی هم خوب شد که شرکت تعدیل نیرو کرد بلکه تو به فکر بیفتی و یه کار درست و حسابی برای خودت جفت و جور کنی.

ترجیح می داد بجای همه این حرف ها پول دو تا لواش را بدهد یک نخ سیگار بخرد و همانجا توی پارک ناشتا دودش کند و فوتش کند توی آسمان خاکستری بالای سرش. اصلا شاید انقدر آدم های غصه دار سیگار فوت کرده اند توی این آسمان که رنگش از آبی برگشته و این رنگی شده.

چند دور جیب هایش را گشت پولی برایش نمانده بود. مسیرش را به سمت خودپرداز پایین پارک انداخت تا ببیند ته مانده ی حسابش چند روز دیگر او را زنده نگه می دارد؟ همین دیشب بود وقتی داشت موهای فرفری دختر کوچولویش را نوازش میکرد و از شیرین زبانی اش حض می برد قول داد برایش اسباب بازی بخرد. اما برای همسرش همین قول های خشک و خالی را هم نمی توانست بدهد. اصلا دو هفته ای می شد که توی چشم هایش نگاه نکرده بود. اصلا نگاه کند که چه.؟ که سر زخم ها باز شود؟

غرق همین افکار خود را جلوی باجه بانک یافت عکسی از خودش که در شیشه بانک افتاده بود غریب می نمود. مردی لاغر و با موهایی کم پشت با کتی پشمی و صورتی چروک خورده که اصلا به یک مرد 40 ساله نمی آمد و حد اقل اورا 15 سالی پیر تر نشان می داد.

کارت بانکی اش را در دستگاه گذاشت و یک نگاهی به موجودی اش انداخت 73 هزار و خورده ای . این آخرین باقی مانده پولی بود که از تصفیه حساب شرکت در حسابش ریخته بودند. 

دریافت وجه نقد 700.000 ریال

پول ها را تا کرد و در جیبش گذاشت از نزدیک ترین دکه یک بسته سیگار خواست. در طول این سال های سخت زندگی اش روز هایی پیش آمده بود که غذا نخورده بود اما سیگارش همیشه به راه بوده. ولو شده به یک نخ. بسته سیگار را کمی ورانداز کرد و ترجیح داد فقط دو تا نخ سیگار بخرد.

حالا برایش 69 هزار تومان باقی مانده بود و دنیای تاریکی که او را به سمت خودش می کشید. همینطور که ویترین مغازه ها را نگاه می کرد یکهویی خشکش زد خیره شده بود به ویترین یک مغازه تاسیساتی. باورش نمی شد. حمام آنها همیشه کم فشار بود و حالا که می دید یک دوش سوبان دست دوم به قیمت دقیقا 69 هزار تومان را آن جا در ویترین پشت آن کاغذ که رویش نوشته بود به یک کارگر تاسیساتی فنی نیازمندیم. هست از خوشحالی پر در می آورد. فوری رفت و آن را خرید و از آن جایی که خودش کار تاسیساتی بلد بود خودش دوش را نصب کرد و از فردا ابتدا یک دوش با آب پرفشار میگرفت سپس به سراغ ادامه بدبختی هایش در آن پارک می رفت.


جلد کتاب راز هایی در باره ن

رااز هایی در باره ن که هر مردی باید آنها را بداند

What Women Want Men to Know

دکتر باربرا دی آنجلیس

چاپ سوم تابستان 83

انتشارات نسل نو اندیش

شابک: 2-89-5885-946

***

شاید به دلیل حجم بالای کتاب های زرد در زمینه رشد شخصی و روانشناسی و غیره باشد که اعتماد زیادی به این صنف از کتاب ها ندارم در ابتدای امر هم تصور کتابی پر از کلیشه ها و بدیهیات را داشتم. اما به راستی در این کتاب برخی نکات وجود دارند که برای مردان غیر قابل تصویر و راز گونه می نماید و مطالعه این فصول قطعا تاثیرات عمیقی بر زندگی شویی انسان خواهد گذاشت. مانند الگو های تفکر در ن و مردان  و نیز مسیر هایی درون ذهن ن که به چیز های مختلف بی ربط وصل می شود.

توضیحات بیشتر را به خود باربارا دی آنجلیس واگذار می کنم و پیشنهاد می کنم این کتاب را فارغ از جنسیتتان مطالعه کنید. این کتاب در قطع رقعی 700 صفحه ای چاپ شده ، همین نکته توجهم را جلب کرد که چرا این کتاب انقدر حجیم است در حالی که کتاب متناظر آن راز هایی در باره مردان بسیار کم حجم تر است.

در اینجا شاید از محدود نقاط ضعف و از دیدگاهی دیگر از نقطه قوت کتاب بتوان این نکته را عنوان کرد که مسائل مرتبا تکرار و تحت عناوین مختلف باز یادآوری می شود.

زن ها موجودات عجیبی هستند که گویی در دنیاییخاص با جهانبینی متفاوتی زندگی میکنند لازم است اگر می خواهید بیشتر عمرتان را با یکی از آنها سیر کنید حتما به اندازه ی کافی در موردشان شناخت حاصل کنید. چرا که عدم توفیق و شکست در این زمینه هزینه های بسیار سنگینی بر زندگی تحمیل میکند که با مسائل مالی و غیره نیز قابل جبران نیست. 

20 بهمن 1397

کردستان بانه


کتاب ترکش های سرد موجز و مختصر نوشته شده اما روایتگر یک دنیای عمیق از زندگی یک جوان جهادی انقلابی مقلد خمینی از نسل ابراهیم هادی هاست. ناصر فرقانی که البته همه مسیرش علیه السلام نبود اما همین که راه پیدا می کند و تکلیفش با خودش مشخص می شود بیخیال این مسیر نمی شود تا اینکه جانش را بر سر این معامله می گذارد و می شود ابدی.
داستان ناصر فرقانی ها داستان خود ماست. ماهایی که در کشمکش های روزمرگی بین بهشت و جهنم گرفتار هستیم و وقتی تصمیم میگیریم بهشتی باشیم خدا هم آزمون هایش را شروع می کند و اینجاست که معلوم می شود چقدر سر حرف هایمان صادق هستیم.
خانم محمدی در اولین کتابشان به خوبی توانسته اند شیرینی و حلاوت این نوع از رستگاری را از زبان ام الشهید بیرون بکشند یکی از نقاط قوت این کتاب همین تجربه مستقیم و دست اول بودن مطالب و خاطرات است. دلبستگی من به این کتاب قابل تشریح در کلمات نیست.


روی جلد:

انسان 250 ساله

بیانات مقام معظم رهبری درباره زندگی ی مبارزاتی ائمه معصومین (علیهم السلام)

ویرایش دوم

صهبا

 

پشت جلد:

این فکر برای بنده در سال 1350 و در دوران محنت بار یک امتحان و ابتلای دشوار پیدا شد. اگر چه قبل از آن به ائمه علیهم السلام به صورتِ مبارزان بزرگی که در راه اعتلای کلمة توحید و استقرار حکومت الهی فداکاری می کردند، توجه داشتم؛ اما نکته ای که در آن برهه ناگهان برای من روشن شد، این بود که زندگی این بزرگواران، علی رغم تفاوت ظاهری در مجموع یک حرکت مستمر و طولانی است؛ که از سال دهم، یازدهم هجری شروع می شود و دویست و پنجاه سال ادامه پیدا می کند و به سال دویست و شصت -که سال شروع غیبت صغری است- در زندگی ائمه علیهم السلام خاتمه پیدا می کند. 28/4/1365

موسسه جهادی

تلفن: 22773360-021

www.jahadi.ir

code: 9301ENS34N

قیمت: 70.000 ریال

 

شناسنامه:

انتشارات: تهران، موسسه ایمان جهادی 1390

صفحات: 376

شابک: 2-22-6275-600-978



کتاب را چند سال پیش از غرفه انتشارات انقلاب اسلامی ناشر کتب رهبر انقلاب در نمایشگاه کتاب تهران خریدم اما هرگز انگیزه کافی برای شروع مطالعه اش نداشتم. در ماه های اخیر با توجه به تغییرات در نوع نگرشم و احساس تشنگی شدید به معارف خاص اهل بیت علیهم السلام و انقلاب اسلامی، این کتاب را در اکثر لیست های مطالعاتی جز کتاب های توصیه شده یافتم. در ایام خدمت سربازی که یکی از دوستانم شروع به مطالعه کتاب کرد انگیزه ام چند برابر شد و از اواخر خدمت شروع به مطالعه تحلیلی مطالب آن کردم.

نکته ای که در وجهه اول پر اهمیت می نماید اطلاعات کم جامعه شیعی نسبت به حقایق زندگی ائمه است. بطوریکه ما کلیات زندگی بسیاری از ائمه را نمی دانیم و در مورد برخی ائمه مثل امام سجاد صرفا میدانیم که در حادثه عاشورا حضور داشته و مریض بوده و بسیار کم اند کسانی که می دانند دفعه دوم ایشان را از مدینه با غل و زنجیر به شام می برند. یا امام موسی کاظم را صرفا یک شخصیتی می دانیم که عمر خودش را در زندان بوده و بسیاری در مورد مناظرات ایشان با خلیفه، تشکیل شبکه های مخفی شیعی و نیز زندگی در اختفا در قراء شام و طبرستان حتی هیچ اطلاعی ندارند. پر واضح است که این ضرورت وجود دارد که در مورد 14 شخصیت اعلای تاریخ حد اقل اطلاعات خودمان را افزایش دهیم.

نکته دومی در واقع زمینه کلی مطالب کتاب است کاوش و بررسی وجهه جهادی زندگی ائمه است. بطوریکه نباید به زندگی هیچ کدام از ائمه به طور غیر ی نگاه کرد و آن ها را در حد یک عالم که صرفا مطالبی را بیان می کرد پایین بیاوریم. همه ائمه اقدامات بسیار مهم و استراتژیکی را در راستای تشکیل حکومت حق انجام میدهند و اصولا نام انسان 250 سال از اینجا بر می آید بطوریکه اگر تصور شود یک انسانی 250 سال عمر می کرد در مقابل حکومت طاغوت چه ت هایی پیش می گرفت یک جایی در قالب نقش امام حسن ع می رود شرایط را برای ادامه جهاد ناممکن می داند و در جای دیگری در نقش امام حسین ع میرود و سازش و صلح را مساوی با نابودی اسلام می داند. در حقیقت همه این ها یک ت است که از سوی ائمه برای مصالح اسلام اتخاذ می شود و اگر امام موسی کاظم یا امام هادی علیهم السلام هم بجای این ائمه بودند مو به مو دقیقا همین رفتار ها را نشان میدادند.

انسان وقتی با این حقیقت مواجه می شود که 250 سال ائمه هدی تلاش های خستگی ناپذیر کرده اند و به شهادت رسیده اند تا مقدمات حکومت الهی بر زمین فراهم شود و از این که در حکومت جمهوری اسلامی نقشی هر چند کوچک در شکل گیری این حکومت آسمانی ایفا می کند اهمیت قضیه را درک می کند و ارزش پیروزی های بدست آمده در انقلاب اسلامی را بیشتر می داند.

انسان 250 ساله یک تاریخ ی برای آشنایی با ریشه های درخت شیعه و برای شناخت ائمه هدی علیهم السلام است که برای هر کسی بسیار ضروری است مطالعه کند و بداند و بشناسد تا در انتظار که یک وظیفه آخر امانی است دچار انحراف و نقصان نشود.


جلد اول از مجموعه انقلاب اسلامی (زمینه ها، چگونگی و چرایی؟)
مولف روح الله حسینیان
منتشر شده توسط اسناد انقلاب اسلامی

این کتاب تاریخ مختصریست از تاریخ تشیع از تلاش ائمه برای تبیین جایگاه علما، تشکیل حکومت های شیعی و مشکلات و مسائل مطرح شده  در آن ها و مشروعیت و نحوه جاری شدن قوانین شرعی و عرفی در آنان از قیام های محلی تا حکومت آل بویه و صفویه، صفویه و قاجار با رویکرد توجه به زندگی علما در هر دوره که به عقیده ام از ضروریات است که هر شیعه ای سرگذشت ایشان را بخواند و بداند که عقاید و فقه چگونه به تکامل رسید و چگونه به اینجا رسید که ما با نظریات ولایت فقیه و نحوه برخورد با دیگر ملت ها  نیز در نظریات ی-فقهی به این سطح رسیده ایم هر چند هنوز مسیر زیادی را تا برپایی تمدن عظیم شیعی و اسلامی تحت زعامت امام عصر باید بپیمایی که امیدواریم با ظهور و حضور ایشان این مسیر کوتاه تر گردد.
در بخش های مختلف این کتاب همزمان با مرور دوره های مختلف تاریخ اسلام با علمای هر دوره آشنا می شویم. علمایی که بعضا فقط نامی از ایشان شنیده ایم و بعضا نسبت به خدماتی که به جامعه شیعی و اسلامی نموده اند آنقدر مورد بی مهری قرار گرفته اند که عامه حتی نامی از ایشان نشنیده است مانند سلار دیلمی از فقهای قرن پنج صاحب کتاب المراسم و از خواص سید مرتضی که در خسروشاه تبریز دفن است.
روشنگری مطالب کتاب در باره پروسه مشروطه و نقش علما نیز جالب است. در ابتدای امر و مهاجرت صغری و کبری مساله ای به نام مشروطه مطرح نبود و اصولا مساله پارلمان پس از تحصن در سفارت انگلیس و از طریق عوامل انگلیسی برای اولین بار بر سر زبان ها افتاد و تا قبل از آن  و حتی مدت ها پس از آن مساله ، مساله ی عدالتخانه و محاکمه فاسد در بدنه سلطنت بود که با دریافت رشته های کلان ذلت نامه های دارسی و رویترز و غیره را بر کشور تحمیل کرده بودند.سید طباطبایی در نامه ای که به شاه می نویسد هدفش از جمایت از مشروطه را مسائل عدالت خواهانه و مبارزه با فساد و نفوذ بیگانگان  از طریق تاسیس مجلس را مطرح می کند که مشخص است. هدف ایشان از استعمال کلمه ی پارلمان  و مجلس ، مجالس مدرن کشور های غربی نیست چرا که در توصیف آن مسائل دیگری را مطرح می کند.
به طوور کلی در روند حوادث کتاب به سمت جلو حرکت می کنیم و همزمان با پررنگ تر شدن فعالیت های ی شیعی در سده اخیر مطالب با کنکاشی دقیق تر از قرون قبلی بررسی شده و در ادامه با بررسی دقیق مساله تبدیل حکومت قاجار به پهلوی و حکومت رضا شاه با مسائل این دوره نیز اقدامات علما در قبال آن آشنا می شویم. جلد اول این کتاب تا انتهای حکومت رضا شاه را پوشش می دهد و دوره های بعدی در 4 دیگر مطالعه خواهیم نمود.
عنوان جلد بعدی " بیست سال تکاپوی  اسلام شیعی در ایران " نام دارد و به بررسی حوادث سال های 1320 تا 1340 می پردازد.
isbn: 978-964-419-322-4    جلد اول
ISBN: 978-964-419-321-7   دوره پنج جلدی

97/11/18 بانه


مسافر کربلا

زندگی نامه شهید (کربلایی) علیرضا کریمی
کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
شخصیت علیرضا آنقدر اسطورگی دارد که نویسنده را مجبور می کند در همان ابتدای کتاب توضیح دهد قصد اسطوره سازی ندارد و قصدش صرفا معرفی شخصیت حقیقی یک شهید نوجوان دفاع مقدس است. وقتی می رفت 16 سال بیشتر نداشت. مادرش می پرسد: " کی بر می گردی؟" پاسخ می دهد: "ما مسافر کربلاییم، وقتی راه کربلا باز شود بر می گردیم." 16 سال بعد وقتی اولین کاروان رسمی کربلا اعزام شد پیکر مطهرش بازگشت.

اگر در کتاب به سن او اشاره ای نشود و قرار باشد مخاطب صرفا بر اساس حرف هایی که علیرضا می زند و اعمالی که انجام می دهد سن او را تشخیص دهد احتمالا همگی گمان می کردیم در مورد یک آدم جا افتاده 40 ساله روبرو هستیم. وقتی دختر های بی حجاب بزرگتر از خودش را با متانت و تسلط و منطق تمام امر به معروف می کند و آن ها را چادری می کند. وقتی پول توجیبی اش را پفک می خرد و به بچه های یتیم و فقیر می دهد که این کودکان توانایی خرید این چیز ها را ندارند. یا وقتی مادرش برای عروسی خواهرش برایش لباسی نو می خرد و او آنرا به نیازمندی می بخشد. این ها افسانه نیست اند؟ اسطوره نیست اند؟ زمانی که کتاب ابراهیم هادی را می خواندم چندین بار به تصویر ابراهیم روی جلد کتاب نگاه می کردم  و با خودم می گفتم ای کاش که مطالب این کتاب دروغ باشد، که اگر راست باشد وای بر ما و زندگی که امروزه در روح و جسم ما در جریان است. حال با یک کودک 16 ساله طرفم که نه با تبلت و بازی و لهو و لعب های امروزی سرگرم است و نه اصلا شبیه بچگی و بچه های ماست. او به نیت یاری امام زمانش با کلاش تک خال می زند و شبانه روز جسمش را برای ظهور آماده می کند.

یکی از زیبا ترین جلوه های شهادت او همین جمله آخر شهید به مادرش است. گویی خدا براستی اذن برات کربلا را به این شهید نوجوان داده، چرا که خیلی ها از او برات کربلا گرفته اند. در بند آخر وصیت نامه اش هم نوشته قرار ما . کربلا. ، پس هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله

پ ن: عکس روی جلد کتاب را خود شهید برای یادگاری بعد از شهادت گرفته است.

طیب شاید متفاوت ترین کارِ گروه فرهنگی ابراهیم هادی باشد. از آن هایی که خیلی هایمان هیچ دیدگاهی درباره اش نداریم. طیب حاج رضایی لوتی و بزن بهادر در دهه های بیست و سی تهران، کسی که عکس رضا شاه را روی شکمش خالکوبی می کند و صاحب امتیاز اولین و بزرگترین محموله های موز در ایران می شود. در طرف مقابل شخصیت طیب خان به همراه یکی از رفقایش می شود مسئول بزرگترین دسته عزاداری جنوب تهران و صاحب نفوذ در بازار میوه و تره بار ، خیر بزرگ و جوانمردی با مرام.

در 28 مرداد 1332 علیه مصدق به خیابان می آید و در 15 خرداد 1342 عکس امام خمینی را روی علم و کتل دسته بزرگ عزاداری اش نصب می کند. در اولی لقب تاج بخش می گیرد و در دومی لقب حر زمان را از حضرت امام دریافت میکند.


مبحث اول گنگ و ناشناس بودن قسمت اعظمی از تاریخ معاصر

بحث های ی ابتدای انقلاب که روشنگر ریشه های ی شخصیت های کنونی حاضر در سپهر ی امروزه کشور را روشن می کند و اینکه قسمتی از تاریخ به جهل مرکب یا شاید هم عمد صاحبان رسانه پنهان و مغفول باقی می ماند بسیار ارزشمند است که همواره مورد کند و کاو من بوده. هر کسی که وقتی برای مطالعه تاریخ معاصر اختصاص می دهد متوجه می شود چه حجم از اطلاعات به محافل عمومی کشیده نمی شود و مردم با چه اطلاعات سطحی در حال برخورد با پدیده ها هستند ان شاء الله در سال های آتی به شرط حیات تحقیقات گسترده در مورد این قسمت از تاریخ انجام خواهم داد. هرچند کار های خوبی در حال انجام است که از جمله آن ها کار های آقای موگویی است که جای تقدیر دارد.


مبحث دوم برجستگی مبارزه طیب با تشکیلات فرقه بهاییت به دستور مراجع

عموما وقتی به تاریخچه شهدایی از این دست نگاه می کنیم گویی دست یهودیان مارونی را می بینیم که آغشته به خون است.شهید اسماعیل رضایی که به همراه  طیب حاج رضایی در روز اعدامشان باهم به جوخه آتش سپرده شدند تنها کسانی بودند که از میان ده ها نفر در آن پرونده ها به اعدام محکوم شدند. اما این دو نفر چه ویژگی به خصوصی داشتند که محکوم به اشد مجازات شدند. در بررسی زندگی این دو شهید متوجه می شویم هر دو فعالیت های گسترده ای در مبارزه با بهاییت در آن سال ها داشته اند. اسماعیل رضایی که عموما کار های فرهنگی ضد بهاییت انجام می داد مسجد صاحب امان عجل الله تعالی فرجه الشریف را در خیابان جمهوری و در مقابل مرکز بهاییان تاسیس کرد و هر ساله جشن های نیمه شعبان را به طور اخص در این خیابان اجرا می کرد. شهید طیب حاج رضایی هم به دستور آقای بروجردی مراکز تجمع و گورستان بهاییان را تخریب کرده بود و گویا بر اثر انتقام همین کار ها بود که حکم اعدام وی بر خلاف نظر قاضی پرونده و از رده های بالای سلطنتی و به نقلی از سمت شخص محمدرضا شاه صادر شد. مطالعه کتاب علاوه بر شناخت طیب خان به شناخت فضای فرهنگی آن دوره بخصوص فرهنگ لوتی گری کمک میکند.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

سایت پرگرام یار {In search of lost spaces} خشکشویی آنلاین مناقصات ومزایدات سوالات استخدامی پی اس ادیت هر چی کی بخوای هس Brenda جویا افزار ماندگار پرسیا